همراه با پیشنهاد جایگزین برای چند واژهٔ بیگانه
دکتر محمدرضا رخشانفر – ونکوور
تا زمانی که پیشرفت علم و دانش بشر به این حد نرسیده و اینترنت به کار نیامده بود، اینهمه دگرگونی را در زبان فارسی نداشتیم. لیکن هنوز هم میگوییم که در جهان شعر و شاعری از والاترین صنایع ادبی برخورداریم، و به جرئت میگوییم، هیچ زبانی اینهمه زیبایی کلام را در عروض و قافیه نیافریده است. البته پس از ورود شعر آزاد، تغییرات زیادی در شعر فارسی رخ داده است که از آنها نمیتوان گذشت. ما هرگز نمیتوانیم نقش زبان عربی در فارسی را کنار بگذاریم، که تا این اندازه از آن لغات و ترکیباتی را یکپارچه به وام گرفتهایم. نگاه کنید: بارکالله، لامذهب، ممنوعالخروج، معتنابه، الی ماشاءالله، دارالترجمه، علی ایّ حال، لایتغیر، غیرمنتظره، دستورالعمل، متکلم وحده، مجهولالهویه و… از سوی دیگر، باروری عربی تا آنجاست که میتواند با سه همخوان (consonants) از طریق اشتقاق در صیغههای گوناگون با تغییر واکهها (vowels) و استفاده از چند حرف ثابت متجاوز از هشتاد واژه بسازد. مثلاً ممکن است با سه حرف «ق»، «ب» و «ل» کلماتی چون قابل، قبول، مقبول، قابلیت، قبال، اقبال، تقبیل، تقبل، تقابل، قبلاً، استقبال، مقابله، متقابل، قبیله، و مستقبل را بسازد و مشتقات دیگر بابهای اَفعال را به کار بگیرد. استفادهٔ فارسی از عربی، ما را ناگزیر میکند عربی را برای رفع خطا در کمترین حد نیاز و ساده و آسان بیاموزیم. از اینرو بقیهٔ این مقال را به این مقدار اختصاص میدهیم و بسنده مینماییم.
همه میدانیم جمع در فارسی با «ها» و پسوند «ان» ساخته میشود، مثل طالبها و طالبان؛ اما در عربی دو نوع جمع داریم: سالم و مکسّر. جمع سالم به پسوند «ون» یا «ین» ختم میشود. مثل خالدون یا خالدین. با «ون» مانند روحانیون، مجاهدون یا قائدون کاربرد اندکی دارد، اما با «ین» مانند طالبین، مجاهدین، صادقین، جاعلین یا مراجعین زیاد شنیده میشود. مهم آن است که این دو را با جمعهای فارسی، شمار نسبی فارسی، یا تثنیهٔ عربی، که به آن کاری نداریم، اشتباه نکنیم و جایگاه هر یک را بهترتیب مشخص نماییم: مانند صالحین، سائلین، مسلمون و متوسلین، که جمع عربیاند، ساکنان و رهروان، که جمع فارسیاند، دومین و پنجمین، که شمار نسبی فارسیاند، و اولین و آخرین، که اول و آخرِ آنها عربی ولی پسوند «-ین» پسوندشمار فارسی است.
جمع مکسر عربی وزنهای زیادی دارد، بیقاعده و سماعی است مثل کُتُب جمع کتاب، قُضاة جمع قاضی یا شروط جمع شرط. همچنین ما در عربی جمعالجمع نیز داریم؛ مانند اسامی جمعِ اسماء که خود جمع ولی با بار معنایی متفاوت به کار میرود.
فارسیزبانان گذشته در بهرهگیری از عربی، بیشازحد به پیش رفته و در صرفونحوش کار کردهاند. افزون بر استفاده از مشتقات و اوزان کلمات، از ریشهٔ واژههای عربی هم واژه ساختهاند. یک مثال کلمهٔ «تکیه» از ریشهٔ و، ک، ئ است که در عربی وجود ندارد و آن را با تصور خود به «تکایا» جمع بستهاند. همچنین کلماتی چون قصاب، بزاز، و کفاش را در قیاس به صیغهٔ مبالغه و گاه کلماتی جمع با اوزان عربی ساختهاند، مانند ارامنه جمع ارمنی، اکراد جمع کُرد، اساتید جمع استاد که خود فارسی است (البته عربی نیز استاد را از فارسی گرفته و آنرا استاذ تلفظ کرده است). چند اسم شهر فارسی هم از صفت نسبی عربی استفاده کردهاند: گنجوی منسوب به گنجه، ساروی منسوب به ساری و هِروی منسوب به هرات و رازی منسوب به شهر ری میباشند، زیرا در فارسی باید گنجهای، ساریایی، هراتی و ریشهری میشدند. لیکن ایرانیان در بسیاری از نقاط در برابر عربی ایستادگی نمودند. حکیم ابوالقاسم فردوسی و شعرای دیگری پیش از او چون دقیقی طوسی کوشیدند فارسی را زنده و خالصتر سازند. لیکن سیل کلمات عربی از سمت غرب و تعدادی واژههای ترکی و مغولی از شمال شرقی و غربی به درون فارسی راه یافتند. آیا میدانید کلمات آقا، خانم، خاتون، و دنبالهٔ قلی، مثل رضاقلی همه از گونههای ترکی وارد فارسی شدهاند؟ درست است که عربی زبان پربار و مشکلی است، لیکن ما که نمیخواهیم بر ساختارش تسلط بیابیم و با آن به گفتوگو بپردازیم. آنچه از عربی در فارسی رواج دارد، اسمها، صفتها، مصدرها و اسممصدرهایش است. لازم است مصدرهای ثلاثی مزید مشهور را خوب بشناسیم و اوزان بابهایشان را با یک مثال بهخاطر بسپاریم. سه حرف اصلی کلمات جایگزین ف، ع، و ل میشوند و بقیه ثابت و تکراریاند، مانند «اِست» در اول استفعال. اِفعال، اظهار – تفعیل، تقسیم – استفعال، استقلال – انفعال، انصراف – مفاعله، مکاتبه – افتعال، اکتساب – تفاعل، تجاهل – تفعل، تکلم – دو مصدرِ رباعی مجرد و رباعی مزید مشهور نیز داریم که بر وزن های فَعلَلَة و تفَعلُل میآیند، مثل ترجَمَة و تزلزُل. دوتا از مصدرهای فوق گونههای دیگر هم دارند؛ یکی باب تفعیل با گونههایش تفعِلَه، تَفعال، تِفعال مثل تذکِره، تَکرار و تِمثال و دیگری باب مفاعَله با گونهاش فِعال مثل جِهاد از مجاهدة (مجاهدت) میباشد، و این کمترین و سادهترین مقدار مورد نیاز فارسیزبانها بهدلیل مخلوطشدن عربی با فارسی است.
حروف عِلّة (علّت) – حروف علّه در علم صرف عربی واو، یاء، و الف است. الف همان صدای a یا ā است که در تبدیل از واو یا یاء بهوجود میآید. ریشهٔ فعلها، یعنی مصدر را در برابری با سه حرف اصلی ف، ع، ل نشان میدهند. مثلاً از مصدرِ «دعوة (دعوت)» د، ع، و میشود که سومینشان یک حرف علّه یعنی واو است. از مصدر «زَوج» ، ز، و، ج دومین حرف آن یعنی واو حرف علّه است. از مصدر «وجود» هیچیک از و، ج، د، حرف علّه نیست. گاه در یک ریشهٔ فعل، دو حرف علّه یافت میشود. مثلاً از «رؤیت» ر، و، ی است، و این قواعد صَرف بسیار مفصل، دقیق، پیچیده، پربار، بحثانگیز و دشوار است. علم نحو نیز مفصل و دشوارتر است. بههمین دلیل است که دراین روزگار، کمتر کسی سوی آموختن عربی میرود. آنچه زبان عربی را برای یادگیری دشوار میسازد، ساختار دقیق، پیچیده، تلفظ و خط ناقص آن است، و این تا آنجاست که حتی دانشجویان رشتهٔ عربی این زبان را بهدرستی یاد نمیگیرند.
بر اساس گفتهٔ یک عرب اهل عربستان، زبان عربی عراق از همه کشورهای دیگر به نگارش نزدیکتر است، لیکن وقتی به خواندن نامهای از سوی یک جوان عراقی توجه کردیم، او اِعراب چند کلمه را نادرست میگذاشت و نصب و رفع را رعایت نمیکرد. البته ما در فارسی در جمع سالم از «-ین» استفاده میکنیم و بهرهگیری از «-ون» نادر است. بنابراین میگوییم، حاضرین، غایبین، جائلین، غاصبین، مستکبرین و حاضرون و غایبون یا مستکبرون نمیگوییم. تکواژ جمع «-ات» را بهدنبال کلمات فارسی نیاوریم و نگوییم گزارشات، آزمایشات، پیشنهادات. بگوییم، گزارشها، آزمایشها، فرمایشها. لیکن جمعبستن کلمات عربی با این دنباله مثل جلسات جمع جلسه، امکانات، یا مشترکات، ایرادی ندارد. گذاشتن تکواژ «ها» بعد از کلمات جمع هیچ خوب نیست. نگوییم ادویهجات، عملیاتها، اسلحهها؛ بگوییم، ادویه، عملیات، اسلحه… ترکیباتی را که در انگلیسی درست ساخته شدهاند جابهجا نکنیم، مثل تور لیدر (tour leader) یا نجات غریق (lifeguard). نگوییم غریق نجات یا guardlife.
حال به چند واژه در بهسازی فارسی نگاه میکنیم:
– بهجای احتراز کن، بگو، پرهیز کن
– بهجای اَحیا جمع حیّ بگو زندگان
– بهجای اِحیاء بگو زنده نگاهداشتن
– اَخبار جمع خبر و اِخبار یعنی خبرکردن: زنگ اِخبار
– بهجای اقامه بگو برپاداشتن، نماز را برپا بدار
– بهجای اجتناب بگو دوریجستن، از افراد بد دوری بجوی
– متّکا (با ت مشدد) اسم مفعول اتّکا از باب افتعال است، یعنی تکیهگاه، اما متکّا (با کاف مشدد) اسم مفعول از باب تفعیل است، یعنی وابسته. این دو را از هم جدا نگه داریم.
– بارها گفتهایم بهجای روزمرّه که زشت ساخته شده است، روزانه بگوییم که خیلی بهتر است.
خوانندگان عزیز اگر نظر یا سؤالی دارند، لطفاً به آدرس m.rakhshanfar1@yahoo.com ایمیل بفرستند.